دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

موریس مترلینگ

شعر مترلینگ در بستر مرگ خطاب به پرستارش برای پسرش نوشته است :

هنگامی که او آمد
این عصا و کوله بار و چارقهای مرا بوی بسپار
و بوی بگو که من
چهل سال پیش این عصا را بدست گرفتم
این چارق را بپا کردم
واین کوله بار را بر دوش گرفتم
و براه افتادم
چهل سال ، خستگی ناپذیر و تشنه و عاشق
به رفتن ادامه دادم ،
اکنون راه را تا بدینجا آمده ام
و تو پسرم !
اینک
عصایم را بدست گیر !
چارقهایم را بپوش
و کوله بارم را بر پشت نه
و این راه را
از اینجا که مانده ام
ادامه بده 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.