دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

واین جمله بسیار زیبا ....

انسان، آهسته آهسته عقب نشینی می کند.

هیچکس یکباره معتاد نمی شود

یکباره سقوط نمیکند

یکباره وا نمی دهد

یکباره خسته نمی شود، رنگ عوض نمی کند، تبدیل نمی شود و از دست نمی رود...

زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد

و تکرار خستگی بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می کند.

قدم اول را، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم، شک مکن که قدم های بعدی را شتابان بر خواهیم داشت

چهل نامه کوتاه به همسرم - نادر ابراهیمی

گزیده ای از نامه سی و هفتم

یک ترانه بسیار زیبا از احمد کایا بطور اتفاقی در فیسبوک دیدم که بسیار زیباست.که در اینجا میتوانید ببیند.


شادی کجاست،
اسباب بازی هایم،
فرفره ام،
پیراهن ام که روی درخت آلبالو پاره شد،
.بی پنجره مانده ام، مادر

بادبادکم جایی گیر کرده،
جوانی کو، مادر،
هر چیز کام را می سوزاند،
مثل نان،
عشق،
آه ... هر چیز زیبایی را،
قسمت کردم،
بزرگ شدم،

این چه رنجی ست، مادر،
میان حلقه ی گرگ ها هستم،
کودکی ام چه شد.

شادی ام کجا رفت،
حوض ماهی ام،
قناری ام،
کاکتوس عزیزم،
کتاب هایم را به سادگی از من گرفتند.

دیوارها دیگر حرف نمی زنند،
همه ی درها بسته اند،
جوانی ام چه شد، مادر.

برایم آب باران جمع کن، مادر،
من در میانه ی آتش اسیرم،
.جوانی ام کجا رفت مادر


بمناسبت 9 شهریور و غرق شدن صمد بهرنگی در رود ارس !


این را فهمیده ام که بیشتر ماهی ها،موقع پیری شکایت می کنند که زندگیشان را بی خودی تلف کرده اند. دایم نفرین و ناله می کنند و از همه چیز شکایت دارند. من میخواهم بدانم که راستی راستی زندگی یعنی این که تو یه تیکه جا هی بری و برگردی تا پیر بشوی و دیگر هیچ... یا اینکه طور دیگری هم توی این دنیا می شود زندگی کرد...؟

ماهی سیاه کوچولو