یک ترانه بسیار زیبا از احمد کایا بطور اتفاقی در فیسبوک دیدم که بسیار زیباست.که در اینجا میتوانید ببیند.
شادی کجاست،
اسباب بازی هایم،
فرفره ام،
پیراهن ام که روی درخت آلبالو پاره شد،
.بی پنجره مانده ام، مادر
بادبادکم جایی گیر کرده،
جوانی کو، مادر،
هر چیز کام را می سوزاند،
مثل نان،
عشق،
آه ... هر چیز زیبایی را،
قسمت کردم،
بزرگ شدم،
این چه رنجی ست، مادر،
میان حلقه ی گرگ ها هستم،
کودکی ام چه شد.
شادی ام کجا رفت،
حوض ماهی ام،
قناری ام،
کاکتوس عزیزم،
کتاب هایم را به سادگی از من گرفتند.
دیوارها دیگر حرف نمی زنند،
همه ی درها بسته اند،
جوانی ام چه شد، مادر.
برایم آب باران جمع کن، مادر،
من در میانه ی آتش اسیرم،
.جوانی ام کجا رفت مادر