عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
اندی دوفرین که به خاطر پخش موسیقی برای زندانیان به سنگینترین مجازات یعنی یک ماه انفرادی محکوم شده بعد از گذراندن اون به سر میز نهار و پیش دوستاش میاد.... زندانی ۱: هی ببینید کی اینجاست.. رهبر ارکست! زندانی ۲: میشه برامون یه چیز درخواستی بذاری؟؟..... مثلا هنک ویلیام؟؟ اندی: قبل از اینکه بتونم درخواست بگیرم اونا در رو شکستن و بعد...... زندانی ۳: واقعا ارزش ۱ ماه رو داشت؟ اندی: راحتترین زمانی بود که تو این ۱۰ سال گذرونده بودم.... زندانی ۴: چیزی به نام راحتی توی انفرادی وجود نداره... ۱ روز اون تو مثل ۱ سال میگذره اندی: اونجا آقای موزارت (خوانندهی اهنگ) با من هم صحبت بود زندانی ۱: میخوای بگی اونا گذاشتن اون گرام رو با خودت ببری تو؟ اندی: اون اینجا بود (اشاره به ذهنش میکند)..... اینجا (اشاره به قلبش میکند)..... زیبایی موسیقی اینه.... اونا نمیتونن ازت بگیرنش... (در حالی که دیگران متعجب و شگفت زده به او نگاه میکنند) تا حالا هیچ کدام چنین حسی رو نداشتید؟ رد: خوب... وقتی جوونتر بودم ساز دهنی میزدم.... اما الان فراموشش کردم.... اینجا حسی به وجود نمیاره.... اندی: اینجا جاییه که بیشترین حس رو داره... بهش نیاز داری تا فراموشش نکنی... رد: فراموش کردن؟ اندی... فراموش کردن اینکه..... جاهایی هم تو دنیا هست که از سنگ ساخته نشدن.... فراموش کردن اینکه..... (در واکنش به دیدههای خیره بقیه کمی مکث میکند و با تردید میگوید)...... یه چیزی توی تو هست که اونا نمیتونن بهش برسن و بهش دست بزنن و حتی نمیتونن لمسش کنند.. اون مال توئه... رد: تو در مورد چی صحبت میکنی؟ 99
حسین و
یکشنبه 30 تیر 1392 ساعت 13:11