دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

یک واقعیت تلخ


دیشب داروخانه رفتم چشمم به پوشک بزرگسالان افتاد،یادخاطره ای افتادم چندماه پیش پدرم مشکل قلب داشت ومن مراقبش بودم پیرمردی کنارتختش بود که سخت مریض بودوبادستگاه نفسهای آخررامیکشید ، بدن پیرمرد پرازخالکوبی بود مشخص بودکه زمانی پهلوانی بوده ، بعدازمدتی پرستارکه برای تعویض پوشک اومد چشم درچشم پیرمردشدم چشمانش پرازشرم بودواشک حلقه زده بود.
به این فکرکردم که انسان چقدرضعیف است وما به چی می نازیم: ثروت زیبایی قدرت ...


حسین و

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.