دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

همزاد

درخیابانی شلوغ
هنگام عبورازیک تقاطع
نشسته روی صندلی مترو
ناگهان نگاهم درنگاهت گره می خورد
توکیستی؟
هردوبرمی گردیم
باردیگربهم نگاه میکنیم
ذهنمان مشغول ومشوش است
چهره آشنایی
آیا جایی دیده ایم هم را؟
ساعتی غرق این سوال
ذهن راآزاد میکنیم
به گذشته های دور
توشاید یک همکلاسی
یک همسایه دور
ویک همبازی دوران کودکی باشی
چه میدانم یک همزاد
ازآن دوران خیلی دور
ازآن دنیای پیشن
براستی ما کجا همدیگررادیدیم؟
حسین و



دستهایش...

ودستانش بوی عشق میداد...


کاش!

کاش خورشید درشب بتابد
برف درتابستان ببارد
ستاره ها درروزسو سو بزندد
قلب ازتپش نایستد
کاش زندگی فقط یک زندگی بود
التماسی نبود
وهمه زندگی یک نگاه بود
ودرآن نگاه حسرت نبود
کاش میشد این قلب راشکافت
وهمه اندوه را که درآن زبانه کشیده است
خاموش کرد
باشدکه درزمان بازگشت به آن سرچشمه
دستی زلالی آب رابرهم نزده باشد
حسین و


بغض کهنه


درراه یک کوچه خالی
توی خونه
درامتداد یک تنهایی
بایک موسیقی خاطره انگیز
یادقاب عکسی خالی
یا یک نوشته ازیک کتاب
بادیدن یک فیلم نوستالژیک
دریک غروب وهم انگیز
ناگهان می شکند
یک بغض کهنه
اشک حمله میکند
بی دلیل نیست
آری این بغض کهنه را
حسین و


حماقت


گاهی حماقت انسانها به جایی میرسدکه آدم نمیداندچه بگوید.
یکی ازبستگانم که دریکی ازارگانهای دولتی جهت ساخت وسازدر مناطق روستایی کارمیکند تعریف کردبه یکی ازازروستاهای محروم جهت عملیات عمرانی رفته بودکه اهالی آنجا مراجعه میکنند وگفتند اگرمیشود درروستای ما یک امامزاده بسازیدگفتم چرا؟
گفتندچون ما مجبوریم جهت مراسم مذهبی به روستای مجاوربرویم واین برای ما حقارت ایجادمیکند.
یاداین جمله اسکاروایلدافتادم : هیچ چیز گناه نیست بجز حماقت.


ما ایرانی ها!


دیشب برنامه نود رونگاه میکردم درباره تبانی درفوتبال بود،کمی فکرکردم دیدم این موضوع متاسفانه جزئی ازفرهنگ ما شده و ریشه تاریخی هم دارد. تجسم کنید توی هرصفی ،نانوایی ،بانک و... می بینی همه دنبال پارتی هستندمیخوای کارپیداکنی وام بگیری ،حتی خلاف رانندگی هم که کرده باشی بدنبال رشوه دادن هستی. ازهمه بدترتوی بیمارستان ودادگستری وحالا هم توی ورزش .
واقعا" ما داریم به کجا میریم.بقول مظفرالدین شاه توی فیلم کمال الملک همه چیزمان بایدبه همه چیزمان بیاید.


حسین و 

یک واقعیت تلخ


دیشب داروخانه رفتم چشمم به پوشک بزرگسالان افتاد،یادخاطره ای افتادم چندماه پیش پدرم مشکل قلب داشت ومن مراقبش بودم پیرمردی کنارتختش بود که سخت مریض بودوبادستگاه نفسهای آخررامیکشید ، بدن پیرمرد پرازخالکوبی بود مشخص بودکه زمانی پهلوانی بوده ، بعدازمدتی پرستارکه برای تعویض پوشک اومد چشم درچشم پیرمردشدم چشمانش پرازشرم بودواشک حلقه زده بود.
به این فکرکردم که انسان چقدرضعیف است وما به چی می نازیم: ثروت زیبایی قدرت ...


حسین و

مادر


دراین دنیا میلیون ها کلمه ولغت است ،هزاران عشق ودوست داشتن است وشاید درطول زندگیت خیلی ها بیایندوبروند.خیلی مقدسات بوده که به چالش کشیده شده است ولی تنها کلمه وعشقی که هیچکس نمیتواندبه آن بی احترامی کندوهمیشه مقدس مانده است مادراست .
مادرهمیشه دوستت داریم.
حسین و