درد است که آدمی [را] رهبر است در هر کاری که هست. تا او را دردِ آن کار و هوس و عشق ِآن کار در درون نخیزد او قصد آن کار نکند و آن کار؛ بی درد، او را میسر نشود... تا مریم را دردِ زه(=زاییدن) پیدا نشد قصد آن درختِ بخت نکرد که
[ آنگاه درد زایمان او را به پناه تنه درخت خرمایى کشانید گفت اى کاش پیش از این مرده بودم و از یاد رفته بودم و فراموش شده بودم]
او را آن درد به [سوی] درخت آورد و درخت خشک میوه دار شد.
تن همچون مریم است و هر یکی عیسی داریم. اگر ما را درد پیدا شود، عیسای ما بزاید و اگر درد نباشد عیسی هم از آن راه نهانی که آمد باز به اصل خود بپیوندد، الا ما محروم مانیم و ازو بی بهره.
فیه ما فیه - مولانا جلال الدین