دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

نامه زیبا ی داستایفسکی به برادرش

 

مراقب باش فراموشم نکنند 

 

 

 

گزیده ای از نامه داستایفسکی به برادرش در 22 دسامبر1849 ، روزی که قراربود اعدام بشود، ولی پیش از اجرای حکم فرمان عفو تزار میرسد واوبه چهارسال حبس درسیبری محکوم میشود. چون نامه کمی طولانی بود و حوصله تایپ بیش از این نداشتم ، فقط گزیده های اصلی را نوشتم. اگر کسی خواهان متن کامل نامه است یه شماره شهریور کتاب همشهری مراجعه کند.  

برادرم همه چیزتمام شد.محکوم شدم به 4 سال کاراجباری درزندان و بعدهم خدمت سربازی .....

برادرم اصلا" غمگین و نامید نیستم.هرجاکه باشی زندگی ، زندگی است ،زندگی درون ماست نه بیرون ما . آنجا تنها نخواهم بود.انسان بودن میان دیگرآدمیان وانسان ماندن ، نومیدنشدن و سقوط نکردن درمصیبت هایی که ممکن است سرت بیاید، زندگی یعنی همین ، کارزندگی همین است.من این رادرک کرده ام . این اعتقاد واردگوشت وخون من شده است . بله واقعا"همین طوراست.سری که خلاق بود، بامتعالی ترین جلوه های هنربشری زندگی می کرد، با نیازهای متعالی روح بالیده و به عرصه رسیده بود.آن سر ازروی شانه هایم قطع شده است.خاطره ها وخیالهایی که آفریده ام وهنوزجسمیت شان نبخشیده ام، باقی می مانند.شک نیست که آزاروشکنجه ام خواهند داد! ولی قلب و گوشت وخون من باقی می مانند که می توانند عشق بورزند، رنج ببرند ، آرزو کنند و بالاخره این زندگی است ...

همسر وبچه هایت راببوس . همیشه یادمرا برایشان زنده نگه دار. مراقب باش فراموشم نکنند .....

تا حالا هیچ وقت این قدر احساس سلامتی روانی نکرده ام ، اما آیا جسمم طاقت می آورد؟ ....

آیا ممکن است که دیگر هیچ وقت نتوانم قلم دردست بگیرم؟ امیدوارم که بعد از گذشتن این چهارسال بتوانم هرچیزی که بنویسم برایت میفرستم.خدایا ! اگر اصلا چیزی بنویسم. چه تخیلاتی که با آن زندگی کرده ام ، دوباره آن ها را آفریده ام ، یکی یکی نابود میشوند ، یا در مغزم برای همیشه فراموش می شوند یا این که مثل سم در خونم جاری میشوند.! بله ، اگر به من اجازه نوشتن ندهند ، می پوسم ، نابود میشوم . ترجیح میدهم پانزده سال در زندان بمانم ولی در عوض قلمی در دستم باشد.

تا جایی که می توانی هرازگاهی برایم بنویس با کوچک ترین جزئیات ، هرچه هست و نیست برایم بنویس . درهمه نامه هایت ازانواع جزئیات خانواده ، مسائل به ظاهر جزئی و کم اهمیت برایم بنویس .یادت نرود این کاربه من انگیزه و زندگی میدهد .....

 امروز چهل و پنج دقیقه اسیر چنگال مرگ بودم. باهمین عقیده این ماجرا را پشت سرگذاشتم . در آستانه مرگ بودم و حالاباز زنده ام  اگرکسی خاطره تلخی از من دارد، اگرباکسی مشاجره ای داشته ،اگرقلبی را رنجانده ام ، اگرمیتوانی پیدایشان کنی ، از همه شان طلب بخشش کن.هیچ دشمنی وکینه ای دردل من وجود ندارد ....

وقتی به گذشته نگاه میکنم و به یادمی آورم که چقدر وقت را هدرداده ام ، چقدر وقت را باتو هم ، بااشتباه ، بابطالت با نادانی درباره چگونه زندگی کردن ، بانشناختن قیمت وقت ، باآلودن قلب وروح به گناه تلف کرده ام ، قلبم آتش میگیرد. زندگی موهبت است ، زندگی سعادت است ،دقیقه به دقیقه زندگی می توانست معادل یکسال سعادت باشد. اگر جوان میدانست. حال باتغییر زندگی ام دوباره متولد شده ام . برادرقسم میخورم که امیدم را ازدست نخواهم دادو نمیگذارم قلب و روحم آلوده شوند. دراین تولد دوباره موجود بهتری خواهم بود. این همه امیدم است.همه آنچه که تسلی ام میدهد.

زندگی درزندان به اندازه کافی آن خواسته های نفسانی من راکه کاملا" پاک نبودند ازبین برده است.البته ازاول هم چندان به این خواسته ها روی خوش نشان نمیدام. بهمین دلیل حالا تحمل سختی ها برایم دشوارنیست و ترسی ازاین ندارم که هیچ نوع مشکل مادی بخواهد من را ازپای درآورد.چنین چیزی محال است. آه ای سلامتی!

بابرنامه ریزی زندگی کن . زندگی رابه بطالت نگذران.سرنوشت راخودت رقم بزن.بفکر بچه هایت باش.آه بامید دیدار.

اکنون از هرآن چه دردست داشتم دل می کنم. دل کندن دشواراست دوپاره کندن انسان دردناک است، دوپاره کردن قلب دردناک است. خدانگهدار مطمئن ام که دوباره میبینمت. تغییر نکن، دوستم داشته باش ، نگذار یادمن در خاطرت سردوخاموش شود وبدان که فکردوست داشتن تو ، بهترین بخش زندگی من است. یکباردیگر خدانگهدار .      برادرت فئودورداستایفسکی

منبع ازماهنامه داستان همشهری 

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید کریمی پنج‌شنبه 24 بهمن 1392 ساعت 17:11

خیلی عالی بود؛ مثل نوشته هاش
حسین جان این شماره شهریور کتاب همشهری رو از کجا میتونم پیدا کنم؟تو اینترنت نمیشه پیداش کرد؟

ممنون سعید جان. راستش خلاصه مطلب در آرشیو سایت داستان همشهری است http://dastanmag.blogfa.com/

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.