دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

یک واقعیت تلخ


دیشب داروخانه رفتم چشمم به پوشک بزرگسالان افتاد،یادخاطره ای افتادم چندماه پیش پدرم مشکل قلب داشت ومن مراقبش بودم پیرمردی کنارتختش بود که سخت مریض بودوبادستگاه نفسهای آخررامیکشید ، بدن پیرمرد پرازخالکوبی بود مشخص بودکه زمانی پهلوانی بوده ، بعدازمدتی پرستارکه برای تعویض پوشک اومد چشم درچشم پیرمردشدم چشمانش پرازشرم بودواشک حلقه زده بود.
به این فکرکردم که انسان چقدرضعیف است وما به چی می نازیم: ثروت زیبایی قدرت ...


حسین و

عکسهای تاریخی سری نهم

شعبان بی مخ و نوچه هایش مقابل منزل دکتر مصدق

 
ادامه مطلب ...

مادر


دراین دنیا میلیون ها کلمه ولغت است ،هزاران عشق ودوست داشتن است وشاید درطول زندگیت خیلی ها بیایندوبروند.خیلی مقدسات بوده که به چالش کشیده شده است ولی تنها کلمه وعشقی که هیچکس نمیتواندبه آن بی احترامی کندوهمیشه مقدس مانده است مادراست .
مادرهمیشه دوستت داریم.
حسین و


هورامان - مراسم پیرشالیار

هورامان - مراسم پیرشالیار
این مراسم در بهمن ماه در روستای هورامان سنندج برگزار می شه به عنوان عروسی پیر شالیار که سه روز ادامه داره ، این مراسم آداب و رسوم خاصی داره که رقص سماعی یکی از آداب این مراسم است .


کودکان دهکده جهانی

آیا تمام سهم کودکان ما از دهکده جهانی این است ؟


موریس مترلینگ

شعر مترلینگ در بستر مرگ خطاب به پرستارش برای پسرش نوشته است :

هنگامی که او آمد
این عصا و کوله بار و چارقهای مرا بوی بسپار
و بوی بگو که من
چهل سال پیش این عصا را بدست گرفتم
این چارق را بپا کردم
واین کوله بار را بر دوش گرفتم
و براه افتادم
چهل سال ، خستگی ناپذیر و تشنه و عاشق
به رفتن ادامه دادم ،
اکنون راه را تا بدینجا آمده ام
و تو پسرم !
اینک
عصایم را بدست گیر !
چارقهایم را بپوش
و کوله بارم را بر پشت نه
و این راه را
از اینجا که مانده ام
ادامه بده 

فیلم درباره اشمیت

خیلی زودمن می میرم شایدبیست سال دیگرشایدفردا
اهمیتی ندارد
یک روزمن می میرم وهرکس که من رومی شناخنه همینطور
بهرحال این روند ادامه خواهدداشت
حتی اگرمن هرگزبوجودنمی آمدم
زندگی من چه تفاوتی درزندگی دیگران ایجادکرد؟
هیچی که حتی بتوانم به آن فکرکنم

هیچ!


فیلم درباره اشمیت