دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

رساله دلگشا - عبید زاکانی

خواب دیدم قیامت شده است. هر قومی را داخل چاله‌ای عظیم انداخته و بر سر هر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله‌ی ایرانیان. خود را به عبید زاکانی رسانیدم و پرسیدم: "عبید، این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده، نگهبان نگمارده‌اند؟!"
گفت: "می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله"
رساله دلگشا - عبید زاکانی


نظرات 3 + ارسال نظر
سم پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:27 http://samanehj2blogfa.com

لینکی

سمانه پنج‌شنبه 4 مهر 1392 ساعت 12:27 http://samanehj2blogfa.com

درود عزیز عالی بودند

همنشین دل چهارشنبه 20 شهریور 1392 ساعت 10:06 http://shekar-e-del.blogfa.com

سلام.....

ورالیکا هسم......از بچه های کلوب ......

این پستتون جالب بود..........

یاعلی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.