خواهش میکنم حرف نزن، فقط باش، با دست
هات، با لچک سرت و با این دو چشم هنوز درخشان و این پوست و این طرح صورتت که انگار
همیشه همینطورها بودهای، و میمانی و یا انگار این طرهٔ خاکستری همینگونه که حالا
هست همیشه با لالهٔ گوشت ملازمه داشته است.
هوشنگ گلشیری/برهٔ گمشدهٔ
راعی