چند دیالوگ ازفیلم راننده تاکسی
یکی باید این شهر رو بگیره بیندازه توی چاه توالت، سیفون کوفتی رو هم بکشه.
۱۲ ساعت کار، باز هم خوابم نمیبره... لعنتی روزا فقط میگذرن.. تموم نمیشن!
شب ها تمام حیوون ها میان بیرون، همه جور حیوونی، فاحشه ها، بدکاره ها، عوضی ها، پولدارا، معتادا، مرض، فساد. یه روزی بارون میاد و تمام این کثافت های توی خیابان رو میشوره...
تمام عمرم نیاز به جایی برای رفتن داشتم ، باور نمیشه که یک نفر تمام عمرش رو صرف خودآگاهی آزار دهنده بکنه! من معتقدم که یه نفر میتونه مثل بقیه باشه.
من تنها ترین مرد خدا هستم