دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

آدمی


در آدمی عشقی و دردی هست که اگر صد هزار عالم ملک او شود باز آرام نمی گیرد. زیرا آنچه مقصود است به دست نیامده است... .چون فقط معشوق را دل آرام قلمداد می کند . یعنی فقط دل به وی آرام می گیرد.


به شرطی که معشوق را عقل معرفی بکند. نه دل !!! . و پس از شناخت کامل معشوق او را در دل جا داد تا روز به روز بر بر حبش افزوده شود . اگر غیراز این باشد یعنی از طریق دل انتخاب شود به مرور زمان که عقل رشد خواهد کرد میان عقل و دلت تضاد خواهد افتاد.

عقل در تن آدمی همچون امیری ست. مادام که رعایای تن مطیع او باشد.
باید دیگر شد تا به یکدیگر رسید. یکدیگر شد تا به همدیگر رسید و همدیگر شد تا به معنی راستین عشق پی برد. .

آخر هفته لعنتی


آخر هفته ای که تنهایی تو خیابونا قدم بزنی و با بغض برگردی خونه به چه درد میخوره ؟
آخر هفته ای که کسی نباشه تا باهاش از ته دل بخندی و خوش بگذرونی به چه درد میخوره؟ 
آخر هفته ای که حتی مادرت حوصله دیدن قیافه غمگینتو نداشته باشه و بگه برو تو اتاقت به چه درد میخوره؟
آخر هفته ای که به هر کی خواستی زنگ بزنی پشیمون شدی چون یا کسی پیششه یا با کسی بیرونه به چه دردی میخوره آخه ؟
به چه درد میخوره هان؟
اصلا یکی نیست بهم بگه کی گفته آخر هفته ها قراره به درد آدمای تنها بخوره که تو همچین انتظاری ازش داری؟

باز امشب هوس گریه پنهان دارم


باز امشب هوس گریه پنهان دارم

میل شبگردی در کوچه باران دارم

مردم آن به که مرا مست و غزلخوان بینند

اشک در چشم من است و همه باران بینند

حال من حال نماز است و نماز اینجا نیست

شوق دیدار مرا سوخت و او پیدا نیست

بگذارید نسیمی بوزد بر جانم

تا که از جامه خاکی بکند عریانم

دستها در ملکوت و بدنم بر خاک است

ظاهر آلوده ام اما دل و جانم پاک است

شب و باران و نماز است و هم آواز قنوت

شیطان


دیروز شیطان را دیدم. 

در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛ 

فریب می‌فروخت. مردم دورش جمع شده‌ بودند،

‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.

توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و خیانت،‌ جاه‌طلبی و ... 

هر کس چیزی می‌خرید . و در ازایش چیزی می‌داد. 

بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند .

و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.

بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند .

و بعضی آزادگیشان را.

شیطان می‌خندید.

و دیروز هر روز تکرار می شود.

انسانها (شریعتی)

دکتر علی شریعتی انسان‌ها را به چهار دسته تقسیم کرده است:


1ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

عمده آدم‌ها حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


٢ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هم نیستند.

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویت‌شان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی‌شخصیت‌اند و بی‌اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌‌شان یکی است.


٣ـ آنانی که وقتی هستند، هستند و وقتی که نیستند هم هستند.

آدم‌های معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می‌گذارند. کسانی که همواره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


٤ـ آنانی که وقتی هستند، نیستند و وقتی که نیستند هستند.

شگفت‌انگیز‌ترین آدم‌ها. 

در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه‌اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما می‌روند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم، باز می‌شناسیم، می فهمیم که آنان چه بودند. چه می‌گفتند و چه می‌خواستند. ما همیشه عاشق این آدم‌ها هستیم. هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می‌آید که چه حرف‌ها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد این‌ها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

معنی آدما (قیصر امین‌پور)


بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و
بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..
بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم،
بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند.

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و
بعضی با کاغذ خارجی.
بعضی آدمها تر جمه شده اند و
بعضی تفسیر می شوند.
بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و
بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و
بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.
بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند.
بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.
بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.
بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.
بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و
بعضی را توی کیف.
بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.
بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.
بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و
بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .
ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و
از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت
به راستی ما کدامیم؟

از نوشته‌های مرحوم قیصر امین‌پور

نیما یوشیج


دست‌هایم را در جیب‌هایم فرو می‌برم
و عکس میگیرم
هیچکس نخواهد فهمید
از پشت عینکِ بزرگِ سیاهم
با چه تردیدی
دنیایِ بزرگِ سیاه مان را تماشا می‌کنم
بگذار‌ هیچکس نفهمد من چه می‌‌کشم
... بگذار هیچکس نفهمد ما چه می‌کشیم
آدم ها
ظاهر آسوده را بیشتر دوست دارند
تا آسودگیِ خاطر را
دست‌هایت را در جیب‌هایت فرو کن
بگذار آدم‌ها از باور‌های خودشان عکس بگیرند

آی آدمها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
 آی آدمها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ، یک نفر در آب دارد میسپارد جان  
  

عشق (شریعتی)


عمیقترین و بهترین تعریف از عشق این است که :

عشق زاییده تنهایی است.... 

و تنهایی نیز زاییده عشق است...

تنهایی بدین معنا نیست که یک فرد بیکس باشد ؛ کسی در پیرامونش نباشد!

اگر کسی پیوندی ، کششی ، انتظاری و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد تنها نیست!

برعکس کسی که چنین چنین اتصالی را در درونش احساس میکند؛

و بعد احساس میکند که از او جدا افتاده ، بریده شده و تنها مانده است

در انبوه جمعیت نیز تنهاست ...

" دکتر علی شریعتی "