دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

مرا کسی نساخت "دکتر علی شریعتی"


مرا کسی نساخت...!!!

خدا ساخت...!!!

نه آنچنان که "کسی میخواست". که من کسی نداشتم. کسم خدا بود. کس بی کسان....

او بود که مرا ساخت.آنچنان که خودش خواست.نه از من پرسید و نه از آن "من دیگر"م. من یک گل بی صاحب بودم. مرا از روح خود در آن دمید و بر روی خاک و در زیر آفتاب تنها رهایم کرد!

"مرا به خودم وا گذاشت."عاق آسمان !

کسی هم مرا دوست نداشت. به فکرم نبود.

وقتی داشتند مرا می آفریدند...می سرشتند...کسی آن گوشه خدا خدا نمیکرد! وقتی داشتم روح میپذیرفتم...شکل میگرفتم....قد میکشیدم....چشمهام رنگ میخورد....چهره ام طراحی می شد...بینی ام نجابت میگرفت....فرشته ی ظریف و شوخ و مهربان و چابک پنجه ای با نوک انگشتان کوچک سحر آفرینش آن را صاف و صوف نمیکرد !

بر انگاره ی"کاشکی" که تکدرختی خشک بر پرده ی خیالش تصویر کرده است، آن را تیز و عصیانگر و مهاجم نمیپرداخت.

وقتی میخواستند قامتم را برکشند، خویشاوند شاعر خیال پرور و بلند پروازی نداشتم تا خیال و آرزوی خویش را نثاربالای من کند !

وقتی میخواستند کار دل را در سینه ام آغاز کنند.....

آشنایی دلسوز و دل شناس نداشتم تا برود و بگردد و از خزانه ی دل های خوب، بهترین را برگزیند...!!

وقتی روح را خواستند در کالبدم بدمند...

هیج کس پریشان و ملتهب دست به کار نشد تا از نزهتگه ارواح فرشتگان، قدیسان،شاعران،عارفان و الهه های زیبایی های روح و خدایان هنر و احساس و ایمان، نازترین و نارنین ترین را انتخاب کند.

وقتی...

       وقتی...

            وقتی...

                   وقتی...

                             و

                               وقتی...!!!

 

                                                                    

نظرات 1 + ارسال نظر
مهرآفرین پنج‌شنبه 3 مرداد 1392 ساعت 11:56

کسی اگر جانش خوش رنگ نباشید باید بمیرد, مردن بهتر است از زندگی کردن با شرکای بدرنگ زندگی, خفه شدن خوب تر است تا حرف زدن با مخاطب وراجی های صد تا یک غاز!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.