دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...
دیالوگ هام (عکاسباشی )

دیالوگ هام (عکاسباشی )

عکس های قدیمی ، دیالوگ فیلم و ...

از کتاب حاجی آقا صادق هدایت


فساد نژاد ما از بچه و پیر و جوانش پیداست . همه مان ادای زندگی را در آورده ایم ، کاشکی ادا بود ، به زندگی دهن کجی کرده ایم ! اگرچه به قدر الاغ چیز سرمان نمی شود و همیشه کلاه سرمان می رود ، اما خودمان را باهوش ترین مخلوق تصور می کنیم . همیشه منتظر یک قلدریم که بطور معجزه آسا ظهور بکند و پیزی ما را جا بگذارد ! بیست سال دلقکهای رضا خان تو سرمان زدند ، حالا هم صدای مان در نمی آید و همان گربه های مردنی را جلو ما می رقصانند . این هوش ما در هیچیک از شئون فرهنگی یا علمی و یا اجتماعی بروز نکرده است ، هنرمان لوله هنگ ، سازمان وزوز جگر خراش ، فلسفه مان مباحثه در شکیات و سهویات و خوراک مان جگرک است . نه ذوق ، نه هنر ، نه شادی ، همه اش دزدی ، کلاه برداری و روضه خوانی ! ما در حال تعفن و تجزیه هستیم ، از صوفی و درویش و پیر و جوان و کاسب کار و گدا ، همه منتر پول و مقام هستند ، آن هم به طرز بی شرمانه وقیحی ، مردم هر جای دنیا ممکن است که به یک چیز و یا حقیقتی پایبند باشند مگر اینجا که مسابقه پستی و رذالت را می دهند . دوره ی ما دوره ی تحقیر و اخ و تف است ! "
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.